مطابقت ذهن وعین(5ازچکیده مباحث درس صدرالمتألهین 2 استاد سیدمرتضی حسینی شاهرودی)

مطابقت ذهن و عین

•         چگونگی حصول ادراک از نظر ابن سینا

•         از نظر وی وقتی با اشیای خارجی مواجه می‌شویم, صوری از آن‌ها در حضور ماده و آمیخته با عوارض آن در قوة حاسه منطبع می‌شود.

•         این صورت‌ها توسط قوّة خیال از ماده تجرید می‌شوند ولی عوارض مادی را دارد. (صور خیالی).

•         سپس عقل، این صور ادراکی را کاملا از عوارض ماده تجرید می‌کند. (صور عقلی)(ابن سینا، النجاﺓ، 169-171).

•         دو نکته

•         1- قوة حس و خیال از نظر شیخ مادی‌اند.

•         صورحسی و خیالی هم مادی و حالّ در محلّ مادیند(همان).

•         2- این صور از نظر شیخ از سنخ عرض هستند و ذات مدرِک با آن‌ها استکمال می‌یابد؛ «زیرا ذات مدرِک از حیث مدرِک بودن تغییر نمی‌یابد بلکه احوال و ابزار آن تغییر می‌کند» (ابن سینا، تعلیقات، 192).

•         چگونگی حصول ادراکات حصولی از نظر ملاصدر

•         وقتی حواسّ آدمی با اشیای خارجی مواجه می‌شود صوری از آن‌ها در حواس پدید می‌آید.

•         این صور،صورت‌های علمی نیستند بلکه نقش اعدادنفس جهت ایجادصورحسی وخیالی در عالم درون با استخدام قوة حس و خیال دارند.

•         بنابراین صور حسی و خیالی از منشآت نفس هستند که مثال و شبحِ اشیای عینی و خارجی اند(ملاصدرا، اسفار، 1/266).

•         نفس پس از انشاء صور حسی و خیالی، به سوی عالم عقول عرضیّه سفر می‌کند و با آن‌ها متّصل وبه مشاهدة آن‌ها نایل می‌شود (صدرا، شواهد، 23).

•         چون این مشاهده و اتّصال به دلیل ضعف مشاهده و قصور مدرِک، ضعیف است، در هنگام مشاهده، آن صور عقلیِ قایم بالذات نسبت به اشخاصش در عوالم پایین، ابهام و کلّیّت دارد. (صدرا، اسفار، ج1، 288-289).

•          مفاهیم کلی و علم حصولی، محصول آن ادراک حضوری و به بیان دیگر منتزع از آن است. (جوادی، رحیق مختوم، ب1 ازج2، ص457).

•         در واقع «اتحاد در قوس صعود و خلاقیت در قوس نزول است» (آشتیانی، شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا، 137).

تمثیل

•         فرق میان حصول صورت در آیینه و عقل, در این است که حصول صورت در آیینه, شبیه قبول است ولی حصول صورت در نفس نوعی فعل است» (1368اسفار، ج1، 292).

نکته

•         1- قوای ادراکی نفس و یافته‌های آن‌ها از مجردند

•         عقل و ادراکات آن کاملاً مجردند

•         حس و خیال و صور آن دو مجرد مثالی‌اند(ملاصدرا، اسفار، 3، 313؛ سبزواری: شرح منظومه،340).

•         2- صور ذهنی که از امور خارجی انتزاع می‌شوند اعراض قایم به ذهن هستند نه قایم بالذات؛ هر چند از جواهر قائم بالذات مأخوذ باشند. (اسفار، ج2، 63).

•         نظریه علاّمه طباطبایی

•         العلم الحصولی اعتبار عقلی یضطرالیه العقل مأخوذ من معلوم حضوری هو موجود مجرد ... عقلی حاضر بوجوده الخارجی للمدرک وان کان مدرکاً من بعید. (نهایه، 239).

•         ارزیابی نظریة مطابقت

•         اصل کاشفیت علم بدیهی است که از طریق برهان، نه قابل اثبات است و نه قابل ردّ

•         زیرا اثبات آن مستلزم دور و نفی آن مستلزم اثبات است.

•         پس «انطباق علم به معلوم (فی الجمله) از خواص ضروری علم است

•         واقعیت علم واقعیتی بیرون نماست، پس فرض علمی که بیرون نما نباشد فرضی است محال» (طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج1، 165)

•         «واقعیت علم عین کاشفیّت است نه اینکه چیزی است که واقعیت را کشف می‌کند بلکه چیزی است که عین کشف است» (مطهری، پاورقی بر اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج1، 341).

•         اگر کاشفیّت و انطباق ذاتی علم نباشد آنگاه خود کاشفیت و انطباق فرع بر شناخت مطابق خواهد بود و شناخت آن مطابق نیز فرع بر انطباق ادراک آن با آن خواهد بود؛ تالی به جهت ابتلا به دور و تسلسل باطل است پس مقدم نیز باطل است.

•         علامة طباطبایی در تعلیقه اسفار: «ان بطلان السفسطة یوجب ان یکون بعض ما فی اذهاننا من المفاهیم موجوداً بعینه فی الخارج... و هذه المفاهیم هی الماهیات الحقیقیة التی حصروها فی المقولات العالیة» (التعلیقات علی الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج1، ج2، 339) .

•         بررسی: نکته یکم

•         بر اساس حرکت جوهری، سراسر عالم ماده در سیلان و بی قراری به سر می‌برد؛ برگشت حرکت جوهری به اشتداد وجودی است و وجودات در حال سیلان حد ثابت و بالفعلی ندارند بلکه اذهان آدمیان حدود و مقاطع فرضی برای این موجودات در سیلان لحاظ کرده و ماهیاتی را از آن‌ها انتزاع می‌کنند. بنابراین «وجودات متجدد از آن حیث که انیات متجددند, ماهیتی ندارند» (ملاصدرا، اسفار، ج3، 133).

•         «این صورت و آن صورت، حدود عقلی این وجود سیال و متصل هستند از آن حیث که در نزد عقل انقسام می‌پذیرد» (طباطبایی، تعلیقه اسفار، ج3، 88).

•         پس اینجا ما به یک حرف جدیدی رسیدیم و آن این که شئ در حال حرکت، ماهیت ندارد. ماهیت بالقوه دارد. یعنی اگر از حرکت باز ایستاد, در همانجا دارای ماهیت بالفعل می‌شود ولی در حال حرکت، ذهن ما این شئ را در حدی متوقّف فرض و بعد ماهیت برای آن انتزاع می‌کند. (مطهری، حرکت و زمان در فلسفة اسلامی، ج1، 441).

•         تنوع انسان

•         صدرالمتألهین: هر فردی از انسان بلکه هر فرد در هر آنی یک نوع است

•         «ان الانسان یتنوع باطنه فی کلّ حین و الناس فی غفلة من هذا» (مفاتیح الغیب، 555).

•         به‌نظر می‌رسد: این نکته در مورد غیر انسان نیز (همه اشیاء) صادق است

•         نکته دوم

•         ما سوی الله، وجود رابط و فی غیره‌اند(صدرا، اسفار، ج2، 305) و ملاحظه آن‌ها به عنوان ذات‌های منفصل و انّیّات مستقل ممکن نیست زیرا تابعیت و تعلّق و حاجت، عین حقایق آن‌هاست نه عارض بر ذات آن‌ها؛ بلکه آن‌ها حاجت و تعلق محض هستند» (همان، ج1، 47) و این ویژگی ذاتی نیز بر خلاف امور اعتباری، با اعتبار از ذات آن‌ها منسلخ نمی‌شود (جوادی، تحریر تمهید القواعد، 777).

•         ماهیت ما یقال فی جواب ماهو می‌باشد و چیزی که مقول در جواب قرار گیرد, حتماً محمول است و چیزی که محمول باشد, حتماً طرف است نه رابط، چون رابط هرگز طرف و محمول قرار نمی‌گیرد لذا هرگز مقول نخواهد شد و از سنخ ماهیت نخواهد بود»(جوادی، رحیق مختوم، ب یک از ج2، 159).

•         وجودات رابط، ماهیت ندارند زیرا ماهیات از استقلال مفهومی برخوردارند؛ در حالی که وجودات رابط از چنین استقلالی برخوردار نیستند(طباطبائی: نهایه، 30).

•         نکته سوم

•         آنچه فلاسفة در باب نحوة شناخت واجب تعالی باعلم حصولی مطرح می‌کنند, در باب سایر وجودات نیز می‌توان مطرح کرد.

•         سخن این فیلسوفان در باب شناخت حصولی خدا: ذهن آدمی قادر به ادراک ذاتِ خداوند نیست.  حداکثر دارایی ذهنی انسان در این خصوص مفاهیمی است که از ذات واجب تعالی حکایت می‌کنند.

•         در حقیقت مفاهیم، از ذاتی حکایت می‌کنند که حقیقتش برای ما مجهول است

•         سخن صدرا

•         ملاصدرا: «عقل نمی‌تواند به موجود حق نایل گشته و به طور کامل آن را تصور نماید تا موجودیت مصدری را از آن انتزاع کند؛ زیرا ارتسام حقیقت واجب در ذهن محال است.

•         عقل مفهوم وجود را تصور و از طریق برهان حکم می‌کند که این مفهوم مبدئی دارد که اگر در عقل ارتسام یابد, این مفهوم از ذات آن انتزاع می‌شود لکن ارتسام آن مبدأ در عقل محال است »(ملاصدرا، مبدأ و معاد، 132).

•         تطبیق مطلب بر شناخت ممکنات

•         همین مطلب را با توجه به مبانی حکمت متعالیه در باب همه وجودات می‌توان مطرح کرد و سخن نهایی ملاصدرا و پیروان ایشان نیز همین است.

•         ملاصدرا: «حصول وجود در ذهن حقیقتاً محال است. لذا هر چه از وجود در نفس ارتسام می‌یابد و کلیت و عموم عارض آن می‌شود, حقیقت وجود نیست بلکه وجهی از وجوه آن و حیثیتی از حیثیات آن و عنوانی از عناوین آن است.» (صدرا، ج1، 37-38).

•         شرایط و موانع دستیابی به حقایق اشیاء

•         به‌عقیده صدرا نفس، بالذات آینه‌یی صیقلی شده و پاک است که شایسته انعکاس صور علمی است، اما وجود حجاب‌هایی که بین نفس و لوح محفوظ است‌ مانع از این شناخت می‌گردد.(صدرا، شواهد، ص300 و 406)

•         «این لوح، جوهر قدسی‌ است که کلیه اموری که مورد قضا و فرمان الهی قرار گرفته و تا روز قیامت ممکن الوقوع است، بر آن نقش‌ بسته است.» (همان، ص407)

•         وجود این موانع ریشه در جسمانیة الحدوث بودن‌ و ابتلای انسان به ماده و نواقص این عالم دارد. (صدرا، شواهد، ص203)

موانع

•         1-نقصان جوهر نفس و بالقوه بودن آن

•          2-غبار شهوات و معاصی

•         3- عدول و انحراف از عالم حقایق و توجه به جانب‌ مصالح مادی

•         4-بودن حجاب و سد بین نفس و صور علمیه بعلت آرا و عقاید باطل

•         5-جهل به‌ طریق وصول، یعنی عدم انتقال از صورتی به صورتی‌ دیگر

•         بعبارتی جهل به اصول معارف و کیفیت ترتیب‌ و تألیف آن‌ها در جهت رسیدن به مطلوب.(همان ص301-300)

•         به این عوامل، عامل جهل به معرفت نفس و کمال‌ وی را نیز باید افزود که به گفته صدرا بزرگ‌ترین‌ حجاب است(بیدارفر، محسن، عرفان و عارف نمایان(ترجمه کسر الاصنام الجاهلیه)، ص45) و موجب می‌شود انسان از عالم برتر از عالم ماده غافل گردد و طلب و حبّ وی در حدّ مادیات و دنیا که ریشه حجاب‌ها و کدورات بسیار است باقی‌ بماند.(همان، ص59) باوجود این محجوبیت، انسان قادر است‌ نفس خویش را برای تجلی حقایق اشیا در آن و ارتقا به مراتب عالی هستی آماده سازد.

•         راه رفع موانع یادشده

•         1- معرفت نفس، ذاتا و فعلا نردبانی به سوی معرفت‌ رب است.(صدرا، اسفار، ج8، ص265) و نزدیک‌ترین و مهم‌ترین راه بسوی ارتقا به واجب.(صدرا، مبدأ و معاد، تصحیح محمد ذبیحی و جعفر شانظری، تهران، ج1، ص6)

•         2- تفکر (صدرا، اسفار، ج3، ص516)

•         3- دوری از سو اخلاق

•         4- ریاضت و صفای‌ نفس، (صدرا، مفاتیح الغیب، ج1، ص881)

•         نقش ریاضت: نفس از دنیا به واسطه ریاضت به جهان دیگر انتقال یافته و از محسوسات به‌ ما ورای آن مسافرت می‌نماید.»(همان، ج1، ص186)

•         5- علم و معرفت، (صدرا، المظاهر الالهیه فی اسرار العلوم الکمالیه، ص67)

•         نقش ادراک: نفس به واسطه تمرین در ادراک‌ علوم، از دنیا به جهان دیگر انتقال یافته و از محسوسات به‌ ماورای آن مسافرت می‌نماید.»((صدرا، مفاتیح الغیب، ج1، ص186)

•         هدف و غرض علم و عمل: «غرض از علم تنویر و تکمیل و تصویر نفس است بر صور حقایق که آن‌ علم الهی و علم مکاشفات است نه علم معاملات و جمیع ابواب علم». (صدرا، رساله سه اصل، ص69-70)

•         «المعرفة بذر المشاهدة».(صدرا، اسفار، ج9، ص35)

•         این مشاهده در حکمت متعالیه، حاصل به فعلیت رسیدن قوای عقلی و خیالی انسان‌ و فرایند ادراک و اتصال او با مراتب ما فوق طبیعت‌ است، به طوریکه با اتحاد نفس با عقل فعال اطلاع بر آنچه در عالم قضا(خزاین)و قدر الهی است ممکن‌ می‌شود.(صدرا، شواهد، ص410)

•         برای هریک از صور حسی، خیالی و عقلی، قوه، استعداد و مرتبه کمالی‌ است.

•         مرتبه کمال آن است که شی از قوه به فعلیت برسد.

•         کمال تعقل انسان اتصال او به ملأ اعلی و مشاهده ملائکه مقربین است

•         کمال قوه مصوره،مشاهده اشباح وصورمثالی، دریافت مغیبات واخبارجزئی ازآنان واطلاع برحوادث گذشته وآینده است(همان، ص399

•         با تجلی حقایق در لوح نفس، نفس در مراتب قوه عقل‌ نظری و عقل عملی به فعلیت می رسد، (ر.ک. صدرا، شواهد، ص242-249) و شایستگی‌ خود را برای اتصال به مراتب هستی و درک حقایق‌ عالم غیب به علم حضوری بازیابد.

•         6- عمل و عبادت‌(همان)

•         غرض از عمل، تصفیه باطن‌ و تسخیر قلب است.

•         تفکر درست را مانند تضرّع، سبب قابلی برای دسترسی به علوم الهی‌ است. (صدرا، اسفار، ج3، ص557)

•         7- رعایت‌ اصل اعتدال‌(صدرا، مفاتیح الغیب، ج2، ص828).

•         نقش اعتدال و تصفیه‌: همانطور که اعتدال و تصفیه در جسم آن‌ را مستعد فیضان نور نفس می‌نماید، اعتدال و تصفیه نیز زمینه فیضان امور معنوی و اتصال‌ به عقل فعال است. (صدرا، مفاتیح الغیب، ج2، ص828)

•         حاصل نظریات صدرا درباب معرفت

•         1- علم حضوری از طریق حضور معلوم نزد عالم

•         از برخی تعابیر صدرا می‌توان دریافت که ادراکات حسی از سنخ علم حضوری است. دیگاه علامه در این مورد هم تصریح به آن است

•         2-علم حضوری از طریق سلوک به سوی معلوم

•         از نظر صدرا انسان می‌تواند از طریق فرایند ادراک موفق به حضور در محضر معلوم و در نهایت‌ ادراک حضوری نسبت به مراتب مختلف هستی‌ گردد.

•         البته علاوه بر این که ادراک حصولی نسبت به ذات حق، ممکن نیست، علم‌ شهودی نسبت به کنه ذات او، به علت عدم ارتباط و پیوند ذات حق با موجودات، ممکن نمی‌باشد. (همان، ج2، ص346)

•         دلیل نفی علم شهودی به کنه

•         «علم شهودی از طریق‌ ربط و پیوند وجودی عالم با معلوم حاصل می‌شود و هستی مطلق، ربط و پیوند وجودی با هیچ چیز ندارد. پس هستی مطلق، مشهود هیچ شیئی نیست.

•         هستی‌ مطلق، وجودی صرف است که اصلا تعلق به غیر ندارد. پس علم شهودی نسبت به ذات‌ احدیت، ممکن نیست» (جوادی آملی، عبد الله، شرح حکمت متعالیه، ج2، ب5، ص46)

•         «لا یدرکه بعد الهمم و لایناله‌ غوص الفطن»(نهج البلاغه، خطبه اول)

•         نفی علم به کنه و اثبات علم به وجه

•         ملاصدرادرعین حال، قایل به علم‌ حضوری نسبت به ذات حق تعالی به‌اندازه سعه وجودی مدرک هست. (صدرا، اسفار، ج1، ص135)

•         اقسام علم‌ حضوری: 1- علم علت به معلول خود، 2- علم شی‌ مجرد به ذات خویش 3- علم معلول به علت‌ خود.

•         علم حضوری نسبت به ذات حق از قسم‌ سوم است

•         هر یک از ممکنات از آنجهت که معلول واجب تعالی و شأنی از شئون علت خود هستند، ذات واجب را به‌اندازه استعداد خود درک می‌کند. (جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، ج1، ب2، ص182-183)

•         نقش رفع موانع ادراک در معرفت به حق

•         هرچه انسان در رفع موانع و ایجاد عوامل ادراک و معرفت صحیح و مطابق با حق موفق‌تر باشد و هر اندازه که سعه وجودی خود را با رفع حجاب مادیت و با کنار زدن پرده غفلت از علم حضوری به علت‌ خویش وسعت بخشد، دستیابی او به حقایق عالم‌ غیب نیز عمیق‌تر است.

•         بر همین اساس اطلاع بر غیب‌ گاه دایمی است و گاه بندرت؛ گاه در بیداری است و گاه در خواب‌(صدرا، شواهد، ص407)

•         تفاوت کشف صوری و معنوی

•         در مرتبه کشف صوری، نفس به‌ عالم مثال راه یافته، بر حقایق موجود با صورت‌های مثالی‌ دست می‌یابد که اغلب به‌علت امکان دخالت قوای‌ واهمه و شیاطین، همه آن‌ها مطابق با حق نبوده و احتیاج به تعبیر و تأویل است. (صدرا، شواهد، ص405)؛همو، مبدأ ولمعاد، ج2، ص783)

•         در مرتبه کشف‌ معنوی، نفس به مراتب والاتر هستی نایل گشته و مظهر معانی پنهانی و حقایق اعیانی می‌گردد، (صدرا، مفاتیح الغیب، ج1، ص248)هرچند هیچگاه قادر به شناخت کنه ذات حق نخواهد بود.

•         نقش سعه وجود نفس در معرفت

•         اگر نفس قوی شود به‌گونه‌ای که هیچ شغلی و عملی او را از شغل و عمل دیگر بازندارد و مشاعر سفلیه، ضعیف و متخیلات قادر بر استخلاص حس مشترک و انصراف از مشاهدات ظاهری و التفات به مشاهدات‌ باطنی گردد، نفس قادر خواهد بود صور مثالی‌ را در عالم بیداری مشاهده کند. (صدرا، شواهد، ص405)

•         همانطور که ادارک کلیات، تجرید مدرکات نیست بلکه‌ شدت یافتن وجود است، تکامل نفس نیز از مرحله حسی به مرحله عقلی باین نیست که بعضی‌ از قوای نفس، مثل قوه حاسّه از آن سلب گردد و بعضی‌ مثل عاقله باقی بماند، بلکه هرچه نفس کامل‌تر گردد قوا نیز کامل‌تر و کثرت در وی کم‌تر و جمعیت شدیدتر می‌گردد، (صدرا، اسفار ، ج9، ص131-132)

•         چنانکه انسان عقلانی و نفسانی نیز دارای‌ حسند، حسی اعلی از حس انسان جسمانی.بنابرین‌ انسان نفسانی با حواس نفسانی خود صور مثالی را درک می‌کند و انسان عقلانی با حواس عقلانی خود شهود می‌کند.(همان)

•         لزوم عمل به ظاهر شریعت

•         صدرا به راه‌هایی که باعث تعطیلی حواس‌ می‌گردد، اشاره می‌کند، اما همه آن‌ها را جایز نمی داند بلکه‌ تعطیلی حواس را از طریق غیر شرعی موجب اضلال و تعطیلی قوا از آنچه برای او خلق شده می‌داند. (صدرا، شواهد، ص406)

•         مراتب یا گستره معرفت صادق

•         از نظر صدرا انبیا از آنجهت که جامع جمیع‌ مراتب و نشئات سه‌گانه عقلی و نفسی و حسی بوده و در هر سه جهت به کمال رسیده‌اند، (صدرا، شواهد، ص402-403)کامل‌ترین و صریح‌ترین نوع آگاهی از حقایق اشیا و اخبار از حوادث جزئی مختصبه آنان است که «وحی» نام‌ دارد، ((صدرا، شواهد، ص408)

•         سپس اولیا، که این علم لدنی درباره آنان‌«الهام» یا «نفث فی الروع» نام دارد.(همان) قرار دارند

•         سایر افراد نیز بحسب مراتب وجودی و تعطیلی قوای حسی می‌توانند مراتبی از علم به غیب را داشته باشند.

•         3-  اتحاد با عقل فعال

•         نفس با ادراک معارف جزئی و محسوس که به واسطه حواس پنجگانه ظاهری و قوه متخیله حاصل شده و قیام صدوری به نفس دارند، با مراتبی از هستی، و با ادراک معارف غیر مادی و معقولات کلی و تشدید مراتب وجودی خویش، با مرتبه‌یی دیگر متحد می‌شود.

•         در این مرتبه است که نفس به مرتبه حقایق‌ کلی و مجرد و مشاهده آن‌ها نایل می‌شود.این مرتبه، مرتبه کمال عقل نظری یا عقل بالمستفاد و اتصال با عقل فعّال است، (صدرا، شواهد، ص247-248)که ملا صدرا تنها خاص بعضی از انسان‌ها می‌داند. (همان، ص271)

•         در این حالت نفس به مرتبه حقایق‌ کلی و مجرد نایل شده و می‌تواند بر کلیه اسرار در عالم‌ قضا، یا به تعبیر صدرا، خزاین الهی واقف گشته و با چشم ملکوتی و دید و شهود عقلانی قلم و لوح را مشاهده کند. (همان، ص410)

•         باین ترتیب اتحاد نفس با هر مرتبه از مراتب هستی که در اثر فرآیند حرکت استکمالی- جوهری نفس و اتحاد مدرک و مدرک حاصل می‌شود، اکتشاف آن مرتبه از هستی را نیز در پی خواهد داشت.

•         نفس‌ به‌واسطه ادراک معقولات حقه، به عقل فعال متصل و موفق به مشاهده حقایق اشیا می‌گردد؛ لذا صدرا در ذکر شرایط حصول ادراک، نظر به ادراک صحیح و مطابق با حق دارد، چرا که ادراک باطل نفس را شقی و از دریافت حق‌ دور می‌کند.

•         4- اتحاد با علتِ معلوم

•         بر اساس حکمت متعالیه، وجود ممکنات عین ربط به علت خودند، پس هیچ گونه استقلالی برای  وجود امکانی متصور نیست وگرنه ممکن و عین الربط نبود.

•         همان‌گونه که عین الربط، وجود مستقل ندارد، لحاظ استقلالی هم ندارد به همین سبب است که ماهیت هم ندارند، زیرا ماهیت از استقلال مفهومی برخوردار است؛ در حالی که وجودات رابط از چنین استقلالی برخوردار نیستند(طباطبائی: نهایه، 30).

•         بنابراین، معرفت از طریق اتحاد با علتِ معلوم امکان‌پذیر است

•         بر این اساس، هر فاعل شناسایی نخست علتِ معلوم را می‌شناسد آن‌گاه از طریق این شناسایی، به وجوه و شئون آن که معلوم عقلی، خیالی و حسی است معرفت می‌یابد

•         5- انکشاف نفس

•         به حکم بساطت حقیقی نفس و به حکم این‌که بسیط حقیقی، همه اشیاء را در خود دارد (یا به به قوه، یا به اجمال یا در باطن) نفس بالقوه یا به اجمال یا در باطن خود همه هستی را عینا و علما دارد.

•         انجام فعالیت‌های علمی و عملی برای به فعلیت رسیدن این قوه، به تفصیل رسیدن آن و ظاهر شدن آن، در حکم معدات است

•         بر اساس آن‌چه گفته شد تنها باید، خطا در مراتب مختلف ادراک را تبیین کرد نه علم را

•         استناد به بداهت، برهان، شهود و وحی می‌تواند راه‌حل‌هایی برای تبیین خطا باشد

•         تبیین خطا

•         به نظرصدرا،آیات،احادیث، برهان و شهود(سه روش نقل،استدلال و کشف)راهی برای دستیابی به حقیقت است.(صدرا،المشاعر، ص5)

•         برهان حقیقی با شهود کشفی مخالفتی ندارد و هر دو معاضد یکدیگرند.(صدرا، اسفار، ج2، ص334)

•         پس مخالفت معرفت یا ادراک با برهان، شهود، وحی و نقل معتبر، خطای ادراک را کشف می‌کند

•         حس به درجاتی از ادراک می‌رسد چنان‌که عقل نیز همین‌گونه است

•         از نظر صدرا عقل به سطوحی از واقعیت دسترسی دارد؛ عقل حدی دارد که نمی‌تواند از آن فراتر رود و از آن پس باید از طریق قلب و الهامات الهی پیش‌ رفت.(صدرا، مفاتیح الغیب، ج2، ص782)

•         وی برخی از اسرار دین مثل معرفت ذاتی و شناخت صفات او(همان ص88-89)، شناخت معاد جسمانی (صدرا، تفسیر قرآن الکریم، ج2، ص160) و رؤیت‌ خدا(همان، ج3، ص297-298) را خارج از طور عقل می‌داند.

•         همچنین ادراک‌ حقیقت وجودوهویت هستی راجزازطریق مشاهده‌ وحضوردرمحضر آن امکانپذیر نمی‌داند.(صدرا، اسفار، ج1، ص62)

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید